درباره وبلاگ

خدای مهربون یارتون . . . .برای تبادل لینک این وب و عشق بی انتهای پسره تاریکی ها ...؟ لینک کنید اولین فرست که به لینک رسیدم رو چشم عزیزم حتما لینکت میکنم > > > >\ > > > . . . . . این غربت زده تنها رو فراموش نکنید تنهای هام دار کم کم از بین ام میبره . منتظرم عزیز های دلم حالم من بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!! خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام . . . . . . . . . . . . بخونید و لذت ببرید فقط گریه تون نگیره ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد بـه خـدا نـمــیـری از یا . . . . . . . . . . . . . خیلی وقت دیگه نیستی بودنت شده یه حسرت میرم و تنها میمونی که بشه برات یه عبرت روزگاری دل ما هم گره خورده بود اما من که شیدایم و تنها انشالله نباشی تنها روزگار ما همینه,روزگار دل بریدن میشینم تنهای تنها,از ته دل آه کشیدن میروم و رو شونه هایم مونده یه نگاه خسته پبش تو به یادگاری میذارم دل شکسته میرم اما تو بدون که زخمیم,پرهام شکستن من که رفتم اما قومی به امید تو نشستن سهم من خاطره بود وحسرت یک دل پرخون تو ولی خوش باش تا خوشحال میگذره شبهای مجنون . . . . . . . . . . . متن ترانه همدم کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه کنارم هستی و باز هم بهونه هامو میگیرم میگم:وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم از اینجا تا دم دربرهم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم محله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم میدونم که یه وقت هایی دلت میگیره از کارم روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری تو هم از بس منو میخوای یه جورای خودآزاری کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاست دریا مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا قشنگه ردپای عشق میاد زیر چتر برف اگه حاله منو داری می فهمی یعنی چی این حرف میدونم که یه وقت های دلت میگیره از کارم روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری تو هم از بس منو میخوای یه جورای خودآزاری
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان тωσ σƒ υѕ αℓσηє و آدرس lovewihteyou.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
тωσ σƒ υѕ αℓσηє
вι ηαм & вι кαѕι
جمعه 12 مهر 1392برچسب:, :: 13:36 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

سخته حرفم رسیده وقت رفتن

گذشت اونروزا تو حرفا بودی حرف اول

حس میکردم اخیرا حرفات با خراشه

اونجا بود که فهمیدم این قصه آخراشه

وقت رفتن هو

وقت دفن قلبمه

پ خودتم میدونی تمومه الکی جو نده

حرفایه تلختم که نمک زخممه

و تنها دلخوشیم به قلم دستمه

و باز منمو حسرت اینکه دوباره تنهام واز خدا حالا میخوام دو بال پرواز

میدونی چن بار گفتم که تو مال من باش

بگذریم دیگه ز دستم در رفته شمار دردام

توکه میدونستی من تکیه گاه محکمتم

بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم

من که هردقیقهم وابسته به دقیقه یه تو بود

منی که حتی لباس تنم به سلیقه یه توبود

منی که دست هیچ کسی رو باوجودت نمیگرفتم

تو باعث شدی که تویه قلبم نمیره نفرت

رسیده وقت رفتن هر چند من از دلت حیلی وقته رفتم

باشه تو بردی و اینا برات افتخارن

تو ختم عالمیو منم عند خامم

فکر نکنی اهل جبران یا انتقامم

خودم باید دقت میکردم تو انتخابم

رسیده وقت رفتن



پنج شنبه 4 مهر 1392برچسب:, :: 9:56 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق

یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق

بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار

اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار


زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی

رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی

آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک

اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک

تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود

دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود

تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری

تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری

پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی

تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی

داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن

رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون

تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق

منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق

نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه

تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه

عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک

گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک

نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش

شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش

و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره

پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره

اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم

بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم

ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد

روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد

بـه خـدا نـمــیـری از یاد



چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:شعرغمگین,شعر زیبا عاشقانه, :: 13:42 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق

یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق

بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار

اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار


زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی

رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی

آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک

اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک

تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود

دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود

تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری

تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری

پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی

تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی

داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن

رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون

تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق

منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق

نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه

تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه

عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک

گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک

نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش

شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش

و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره

پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره

اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم

بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم

ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد

روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد

بـه خـدا نـمــیـری از یاد



پنج شنبه 28 شهريور 1398برچسب:, :: 9:30 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

سلام 

تشکر دوستان

اگر وبلاگ من مشکلی داشت لطفا قسمت نظر ها بهم بگین تا بهش رسیدگی کنم

ممنون



سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:شعر غم گین شعر فکر اینکه تونباشی, :: 10:11 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

فکر اینکه تو بیای ومن نباشم

خوابو از چشای عاشقم می گیره...

تازه باورم شده...

....

حاضرم دارو ندارمو ببخشم

تا که چشمام روی ماهتو ببینه..

 

تو همون ستاره پوشی که هنوز

جمعه هامو گریه بارون می کنه

نگو شاید به نگاهت نرسم

حتی ......

 

ناجی فاصله ها جهان من

بی پناهه  اگه  راستشو بخوای

مثه قلبای تموم عاشقا

جاده خسته س چشم براهه کی میای

 

تو همو ستاره پوشی.



دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:اشعار عاشقانه, :: 10:46 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

سهم من از تو یاده چشمات مگه چی می شه؟

آخه با یاد من که از نگات چیزی کم نمی شه

منم باعث بانیش که کوله بارم پر شده از تقصیر

اما کم کاری از خودم بود نه سرنوشتو تقدیر

از عالمی که تو توش نباشی یه عالمه بی زارم

کاش می شد نبودنتو از ذهن آسمون در بیارم

دلم که تا همیشه تنگه پس نگین دلش از سنگه

منم مردی که با نامردمیهاش داره می جنگه

گفتم تا همیشه کنارم باش اما تو سفر کردی

راز دلمو جار زدیو همه شهرو خبر کردی

من بی تو حالا این گوشه تنها و غمگینم

نمی خوام جز خوشبختیت چیزه دیگه ای رو ببینم

چه بی ریا میام به خوابت من هر شبو دیشبو امشب

میمیرم واسه کسی که برام نکرد حتی یه درجه هم  تب

کسی چه می دونه آخرقصۀ زندگیه من چیه؟

هیچ کسی نمیدونه این دل تنها اسیره سکوت کیه؟

دستت تو دستش..ولی من هنوزم دستهام خالیو سرده

امروزم مثل هر روز همه مرحم های دنیا واسم مثل درده

 


دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 10:45 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

                                                     بین من و تو فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

                                                    گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست

                        پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

                                                  .

                                                  .

                                                  .

تو رفتی و دگر اثر از چلچله ای نیست

                                                  گفتی که کمی فکر خودم باشم و از آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

                                                  رفتی تو خدا پشت پناهت به سلامت

                          بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست



دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 10:44 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

 

لعنت به من که ساده دل سپردم
 
لعنت به من اگر واسش می مردم
 
دست منو گرفتو بعد ولم کرد
 
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
 
****
یکی بگه که ماه من کی بوده ؟ 
 
مسبب گناه من کی بوده  ؟
 
سهم من از نگاه تو همین بود
 
عشق تو بدترین قسمتِ بهترین بود
 
****
تو دل بارون، منو عاشقم کرد
 
بین زمینو آسمون ولم کرد
 
یکی بگه چه جوری شد که این شد  ؟
 
سهم تو آسمونو سهم من زمین شد !!!
 

 



جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 14:47 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

روزگاري رازِ زيبايي زنبق ها را نمي دانستم!
دستم به دستگيره دل سپردن نمي رسيد!
چشم چکامه هايم ضعيف بود!
پس با عينکِ عشق به آسمان نگاه کردم!
به باغ و بلوغِ بوسه و بي حصاريِ آواز!
به پولکِ‌ سرخ ماهي تُنگ!
به چهره ام در آينه تَرَک دار!
نگاه کردم و دانستم!
دانستم که جهان،
کوچکتر از کُره درسِ جغرافيِ دبستان است!
دانستم که کليدِ تمام قفلهاي ناگشوده دنيا،
همه اين سالها در جيب من بود و بي خبر بودم!
دانستم که مي شود با يک چوب کبريت،
خورشيدِ عظيمي را در آسمان روشن کرد!
دانستم که گذشتن از گناهِ روزگار آسان است!
بخشيدنِ خشمِ شعله بر پَرِ پروانه
و آمرزشِ زنبورهاي گزنده عسل آسان است!
حالا از پَس همين عينک به زندگي نگاه مي کنم!
در پَسِ همين عينک چشم به راهِ تو مي مانم!
در پسِ همين عينک مي گريم
و روزي،
در پَسِ همين عينک خواهم مُرد!
آي!
قاريانِ خاموشِ گريه هاي من!
ديگر از دوريِ دستها و ستاره ها زاري نکنيد!
من در تب و تابِ اين ترانه هاي تنهايي،
به جاي تمامِ شما گريه کرده ام!



جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 14:44 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

بـه مـن نـگا کـن واســه يه لـــــحظه

نگات به صــــــدتا آســمون مي ارزه


نگا کني رويـاهـــا رنگي مي‌شــــن

ستاره ها به چه قشنگي مي شن


من از خـــدامه بکشـــم نـــــــــازتـو

تــا بشـــــنوم يــه لــــــــحظه آواز تـو


مـن از خـــــــــدامه پيـش تـو بــمونم

جــواب حـــرفــــــــاتـو خــودم بخــونم


مــن از خــــــدامــه بـــمونم ديــوونـت

ســـر بــــذارم رو شــهر اَمنِ شــــونت


مــن از خـــــــــــدامه بــــموني کــنارم

مــن کــه بـه جـز تــو کســـي رو ندارم


مــن از خــــــــدامه کــه نــباشــه دوري

فقط دلـــــم مي‌خواد بگي چه جــــوري


مــن از خـــــــدامه کــه يه روز دعــامون

بــــره تـو آســمون پيــش خـــــــدامــون


يـــه جشــن نـقـــــره اي بــا هم بگيريم

بـــه عشق اين کـه هــــردومون اسيريم


بـــه عشـــــق اين کـه بعد اون همه درد

خـــدا يــه بـار نگاهي هم بـه مـــــــا کرد



جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 14:43 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

مـــاه مـن غــصه نـخور زنـدگي جــذر و ‌مـد داره
دنــــيامـون يـــه عـــــالمه، آدم خــوب و بـد داره

ماهِ‌ُ من غصه نخور همه کـه دشـمن نمي شن
هــــمه کـه پــــر ترک مــث تـو و مــن نمي شن

مــاه مــن غــصه نـخور مــــثل مــــاها فـــــراوونه
خيلي کم پيدا مي‌شه کسـي رو حرفش بمونه

مــاه مـن غــصه نـخور، گــــريه پــــــــناه آدماس
تـــر و تــــازه مـوندن گـل،‌ مال اشک شـبنماس

مــاه مـن غـصه نخور، زندگي خوب داره‌و زشت
خـــدا رو چه ديدي شايد فردامون باشه بهشت

مـــاه مـن غـصه نـخور، پــنجره‌مون بــازه هــنوز
بـــاغـچه‌مون غــرق گـلاي عــاشق نــازه هــنوز

ماه من غـصه نخور،باز داره فصل سيب مي‌شه
مي‌دونم گــاهي آدم،‌ تو وطـنش غريب مي‌شه

مــاه مـن غـصه نـخور،‌ مـــاها کــه تب نمي‌کنن
مــاها کـــــه از آدمـــــــا کــمک طـــلب نمي‌کنن

مــاه مـن غـصه نـخور،‌ شــمدونـــيا صــورتي ان
دلايــي کــه بشـکنن چون عـاشقن قـيمتي ان

ماه من غصه نخور، سبک مي‌شي بـارون بياد
تــوي عــاشقي بــايد نترســيد از کـــم و زيــــاد

مـاه مـن غـصه نـخور، خـــاطره‌ هـــامون کودکن
تــوي ايـن قـــــصه دلا يـه وقـــــتايي عـروســکن

مــاه مــن غـصه نـخور،‌ بـازي زمين خوردن داره
کــــار دنـــــــيا هــــمينه،‌ تـــــولد و مــــردن داره

مــاه مـن غـصه نـخور، تــاب بـــازي افتادن داره
زنـــدگي شــکستن و دوبــــاره دل دادن داره

مــاه مـن غـصه نـخور، گــــلا مـــيان عــيادتت
بـــه نــتيجه مـــي‌رسه آخــــــر يـه روز عــبادتت

مـاه مـن غـصه نـخور، خــيليا تـــنهان مـث تـــو
خــيليا بـا زخـماي عـاشـقي آشنان، مـث تـــو

مـاه مـن غـصه نـخور، زنــدگي بي‌غم نمي‌شه
اوني کـه غـــصه نداشــته بـاشـه، آدم نمي‌شه

مـاه مـن غـصه نخور، حـــــافظ واست وا مي‌کنم
شـــعراشـو مي‌خـونـم و تــــو رو مـــداوا مي‌کنم

مـاه مـن غـصه نـخور، دنــــــــيا رو بسپار به خدا
هـــردومون دعـــــا کنيم، تــو هم جـدا، منم جدا

 


جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 14:43 ::  نويسنده : вι ηαм & вι кαѕι       

دوس دارم از شـــــما بـگم، ببخشــيدا جســـــارته
اگـــه بـــــگم شـــــما گُليد، کـــــه مــــــايه خجالته

يــه بســــته نـاقابله، پيشــــکش چشماي شــما
پس مي‌فرستين مي دونم، دل مثِ کارت دعــوته

مـــنتظر يــه فــــــرصتم حــــضوري خــدمت بـرسم
خــيلي ببخشيدا ولــي، ســــرِ شـــما کي خلوته

از دل رســــوام مـي دونم، ايراد فراوون مي گيريد
خـــــــاکش ولـــي تـَـــبرُّکه، مــــال غـماي غـــربته

اين جـور نبودم به خدا، واسه خودم کسي بودم
دوره شوق هـــرکسي، خوب مي دونيد يه مــدته

قرار بودش که من ديگه عاشق هيچ کسي نشم
نمي دونم اسمش چيه، يا وسوسست ياقسمته

راحت بگم اون دلي که خودش يه روز يه خونه بود
چشــش بــــه دنـــــبال شــــماس، منتظر مـــرمته

تــــــو آرزوي کشــف ايـن يــــه راز زيــــبا مي مونم
چــــــرا هميشه بعد عشـــق، دلا اســــير عــادته؟

شــــما بـا من موافقيد؟ عاشق اگه عاشق باشه
خوب مي دونه که عاشقي، قشنگ ترين اسارته

يــــه جـــا يکي نــوشته بود، اوج مــقام عـاشقي
بــــه جــــرُأتِ بوســــــــيدنه، بـــه مـدت حســادته

شـــــرايط ديــــوونگي، يـکي دوتا نيست به خـدا
زيـــــــاده امــــــا اولـــــش کــــــاراي ضــد ســـنته

هميشه‌تا اون‌که‌مي‌خواي،يه‌دريادرد و فاصلست
ولـــي مهم نـــرفتــن و مـــوندن ســـر رفـــــــاقته

يـــه چيـزي قلب عاشقو بدجوري آتيش مي زنه
معلومه، بــودن با کســـي کـــه تفريحش خيانته

خـــونه مـــا تـــا خونتون، اِنـقَدرا دور نيس وليکن
مشـــــکل و درد مـــــــا دوتــــا، نداشتن سعادته

يه‌شب‌نمي‌دونم‌چي‌شد،رد ‌شديد‌از‌تو خوابِ من
از اون به‌بعد همش مي‌گم،خوابم يه جور عبادته

تـصــــوّرش خُـب مشکله، که ما کنار هم باشيم
نـمي رســيم به همديگه، تلـــخه ولي حــقيقته

خلاصه دوس دارم بــــيام حضوري صحبت بکنيم
هـــــر روزي که شما بگيد، هر زموني که فرصته

اگــه خدا نخواست بيام واسه هميشه پيشتون
يـــه دونــه عکس بهم بديد، اگر چه کلّي زحمته

چي کار کنم واســه من و امثال من که عاشقن
ديــوونه شما مي شن، عکسم خودش غنيمته

امـــضا کــنم يــا نکـــنم واســه شما فرقي داره؟
بــه ديــوونه کـه نــه بگــيد، فــکر مي کنه قيامته



صفحه قبل 1 صفحه بعد